۱۳۹۴ تیر ۶, شنبه

خامنه اي وواواك بهتر است كه كار جعل اخبار و آلت دست قرار دادن افراد تاثيرگذار در افكار عمومي را به پيش ببرد.

فصل هشتم كتاب واواك در خدمت آيت الله ها -نوشته ايو بونه


Iran Ministry of Intelligence and Security.
فصل هشتم
غريبه هاي درون خانه
”هر مسلمان بايد به ابتكار خود هر كافر را كه به اسلام يا پيامبر اهانت ميكند، درجا از بين ببرد”. آيت الله مصباح يزدي
نقل از اريك رولو، لوموند ديپلماتيك ژوئن 2007

آمريكا براي ايران يك دشمن سهمگين محسوب ميشود. هم بخاطر قدرت نظامي و اقتصاديش و هم بخاطر نفوذ سياسي و تصوير فرهنگي كه از خود ارائه ميدهد. همه چيز، آمريكا اين دمكراسي كه جاي ارتقا دارد، را در برابر يك استبداد مطلق شروران قرار داده است: ائتلافها, منافع و مداخله آمريكا در شرق. خوب يا بد, قانون آمريكاييIran Freedom and support act مصوب سال 2005 ، ده ميليون دلار بودجه در نظر گرفته و رئيس جمهور آمريكا را به حمايت از ”گروههاي مخالف دولت ايران” موظف مي سازد. اقدامي كه دولت ايران را, كه خود متخصص نقض قانون بين المللي است, بي واكنش نميگذارد.
هدف واواك كه در پي مقابله با اين سياست ميباشد مقابله با اپوزيسيون ايران از طريق بي اعتبار كردن آن در افكار عمومي و نزد دولتي كه پذيرفته سازمان مجاهدين خلق ايران را در ليست سازمانهاي تروريستي قرار بدهد. تصميمي كه هيچ انسجامي ندارد, نه با قانون ايران ساپرت اكت و نه با حرفهاي رياست جمهور. 
جورج بوش با لحني رك و غيرديپلماتيك درباره محور شر، يعني ”عراق, ايران, كره شمالي” صحبت كرده و به كرات به دولتهاي ياغي كه آشكارا خواهان كنار رفتن آنها است, حمله نموده بود. او در باره قانون Iran Freedom and support act از كار پروفشور ريچارد شلبي, سناتور پل ساربانس, ريك سانتوروم و بيل نلسون و نيز پروفسور هانري هايت و نمايندگان مجلس تام لانتوي, ايلآنا رزلتينن و گري هاكرمن بخاطر اين قانون تقدير نموده است و كمك مردم آمريكا را به ملت ايران ”در تلاشهايش براي ايجاد يك جامعه عادلانه, آزاد و صلح جو” تقدير كرده است.
در حالي كه سازمان اصلي مقاومت, مجاهدين خلق, در ليست سازمانهاي تروريستي ثبت نام شده است، پس منظور او كدام ايرانيها هستند ؟ فقط واواك است كه از اين اقدام استفاده ميكند و تماما از محكوميت سازمان مجاهدين بهره ميجويد. اقدامي كه تاثيرات Iran Freedom and support act را كاملا خنثي مي سازد. سرويس ايراني بايد استراتژي خود را به وضعيت ميدان تطبيق دهد. لذا صحبت از انجام سوقصد در كار نيست زيرا بشدت به ضرر هدفش خواهد بود. براي واواك بهتر است كه كار جعل اخبار و آلت دست قرار دادن افراد تاثيرگذار در افكار عمومي را به پيش ببرد. 

يك شخصبت بي طرف نظير كلنل ديويد فيليپس، فرمانده تيپ پليس نظامي در اشرف در سال 2004 شهادت ميدهد كه از ژانويه تا دسامبر2004 «چندين گزارش درباره شكنجه، سلاحهاي مخفي و افراد بازداشت شده برخلاف ميل خود به وسيله رهبري مجاهدين خلق رادريافت نمودم. من به واحدهاي خود دستور انجام تحقيقاتي درباره اين اتهامات صادر كردم . درموارد متعدد نيز خودم شخصا تيمهاي تحقيق را طي بازديدهاي غير مترقبه در تاسيسات سازمان مجاهدين، جايي كه گفته مي شد بد رفتاري ها روي داده است، هدايت كردم. طي اين دوازده ماه به هيچوجه نتوانستيم هيچگونه سند معتبر كه بتواند اتهامات اخير در گزارش ديدبان حقوق بشر را تاييد كند به دست آوريم».
****
كانادا, همانند بهترين مقاطع جنگ سرد, به واواك و ديگر سرويس هاي بزرگ ضد جاسوسي فرصت هاي زيادي را براي نفوذ و جمعآوري اطلاعات فراهم مي سازد. ما پيشتر مشاهده كرديم كه چگونه امير حسين كردرستمي و معصومه پروين حاجي در 24 اكتبر 2005 در كنفرانس مطبوعاتي در واشنگتن شركت كرده و از نقش مركز فرهنگي فاطمه در اتاوا مطلع شديم. سرويس هاي اطلاعاتي نوپاي كانادا از پيگيري و سطح حرفه بالايي براي مقابله با اين اقدامات از خود نشان مي دهند. سرويس هاي كانادايي قادر بودند ماموران اطلاعاتي واواك را از اين طريق شناسايي كنند و سرنخ ها را تا ماموران بدست آورند. تنها سئوالي كه مطرح مي شود اين است كه «بعد از اينكه كار شناسايي را به خوبي انجام داديم آيا درست است كه به اين جاسوس ها اجازه بدهيم كه راحت زندگي و فعاليت كنند « يا اينكه بايد آنها را اخراج كنيم. كانادا به اين سئؤال يك پاسخ قاطع مي دهد كه البته حق مطلقش مي باشد و بحثي در آن نيست.
اين چنين است كه داستان يك شهروند ايراني, مامور واواك, به نام منصور آهني مطرح مي شود. داستان رخنه او به كانادا آنچنان گوياست كه شايسته آموزش دادن در دانشكده هاي اطلاعاتي و امنيتي مي باشد. خودتان قضاوت كنيد:
آهني در 14 اكتبر 1991 وارد ونكوور در كانادا مي شود و خواستار موقعيت پناهندگي «بخاطر اعتقادات سياسي و وابستگي به يك گروه اجتماعي»، منظور مقاومت ايران، مي شود. ماموران پليس در حرفهاي او يك تناقض مشاهده مي كنند. او ابتدا مي گويد كه بخاطر مصرف مواد مخدر توسط پاسداران مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. سپس در برابر يك كميسيون اداره مهاجرت تورنتو اذعان مي دارد كه به عنوان يك « مامور ضد مواد مخدر» استخدام شده و آموزش ديده است. سپس ميگويد كه در نزديكي مرز پاكستان و افغانستان در يك پاسگاه مرزي مشغول به كار شده است. او نمي تواند خروج خود را از ايران اثبات كند و صرفا مي گويد كه از طريق بندرعباس به دوبي فرار كرده است. سرويس هاي كاناديي كه كارآمد هستند متوجه ميشوند كه بين «فرار» و ورودش به كانادا, آهني از سنگاپور عبور كرده است, جايي كه همانطور كه مشاهده كرديم محل ويژه ارتباطات براي واواك مي باشد. او براي توجيه اينكه چرا كشور را ترك كرده مي گويد كه حاضر به شركت در يك عمليات « ضد مواد مخدر» در پاكستان نشده و اين امر موجب شده كه 4 سال را در زندان بگذراند. كمي بعد از اينكه در مورد تقاضاي پناهندگي اش مورد استماع قرار مي گيرد, يك مامور سرويس هاي اطلاعاتي ايران به نام اكبر خوشپوش با آهني تماس مي گيرد. او يك فرماندهي درجه دار سرويس هاي ايراني بوده و به عنوان هماهنگ كننده قتل مخالفان در ايران شناخته مي شود. در ضمن گفته مي شود كه يك كارمند كانادايي اين ملاقات را تسهيل كرده است. ملاقاتي كه ابتدا در زوريخ و سپس در اربينو در ايتاليا صورت گرفت. آخرين ملاقات كه گفته مي شود براي تدارك توطئه بوده در يك هتل انجام شد. اما پليس ايتاليا آنها را كشف كرده و دستگير مي نمايد. آهني اخراج مي شود. تصور مي شود كه اين بدليل اين بوده كه پليس ايتاليا اكبر را زير نظر داشته است.
آهني به سوئيس باز مي گردد و آنگاه به استانبول مي روند. او كه ظاهرا كمبود پول نداشته است, قادر مي شود پاسپورت جديد گرفته و به كانادا بازگردد. پذيرايي اين بار متفاوت است زيرا كه اكنون سرويس هاي كانادايي هستند كه او را تحويل مي گيرند. آهني مورد بازجويي مكرر قرار مي گيرد و بالاخره خود را لو داده و برنامه عملياتي دو قتل به وسيله واواك را فاش مي سازد. اين در حالي است كه سرويس هاي ايتاليا مظنونند كه او در تدارك يكي از قتلها در ايتاليا در هنگامي كه در اربينو حضور داشته, شركت نموده است.
اين حجم از شواهد براي اثبات وابستگي اين شخص به سرويس هاي اطلاعاتي ايران، واواك، كافي مي باشد. وزير مهاجرت كانادا به يقين مي رسد كه با يك فرد حرفه اي در امر نفوذ و قتل روبرو مي باشد. منصور آهني وانمود مي كند كه اگر به ايران بازگردد با شكنجه روبرو خواهد شد و از عدالت كانادا تقاضاي فرجام مي كند. در 22 مي 2002 ديوانعالي كانادا پرونده تقاضايش را مختومه اعلام مي كند.
شيوه نفوذ ايرانيان بسيار حرفه اي مي باشد: اكبر منوسي, يك استاد مديريت بازرگاني در دانشگاه كارلتون كانادا همه ويژگيهاي يك مامور نفوذي را دارد. او از دانشگاه تهران داراي ليسانس حقوق و اقتصاد بوده و از دانشگاه واترلو ترانزيت مي كند، جايي كه يك فوق ليسانس در رشته علوم به دست آورده و در كانادا مستقر مي شود. اما چيزي كه توجه سرويس هاي كانادايي را جلب مي كند اين است كه او شديدا ً مشغول فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي سفارت مي شود. او به عضويت حزب سبزها در ميايد و خود را در انتخابات كانديدا مي كند. مقاومت ايران او را آشكارا به عنوان يك مامور واواك افشا نموده است.
فعاليت سرويس هاي ايراني در كانادا كه به خوبي انجام مي شود و از امكانات مالي زياد برخوردار است. مركز فرهنگي مستقر در اتاوا در آدرس 2خيابان رابينسون, به قيمت يك ميليون و 600 هزار دلار كانادايي به وسيله شركت « همكاري فعاليتهاي فرهنگي فاطمه» در سال 1998 خريداري شده است, اين شركت بعدا ً تغيير نام داده و به عنوان « بنياد مبين» فعاليت مي كند. ارزش اين خريد خيلي فراتر از نيازهاي سفارت مي نمايد, مگر اينكه اهميت و قدمت حضور مقاومت ايران در اين كشور را به حساب آوريم.
مقامات كانادايي بدون اينكه از آن صحبت كنند، ايران را در سومين رتبه كشورهايي مي داند كه بعد از چين و روسيه در امور داخلي كانادا دخالت مي كنند. البته حضور كانادا در كنار آمريكا به فعاليتهاي اين سرويس ها دامن مي زند. ولي ديكتاتوري مذهبي در خشونت و تروريسم در رديف اول نسبت به دو كشور ديگر قرار دارد. دادگاه فرجام فدرال كانادا در حكم خود كه جنبه قضايي دارد در باره سرويس هاي امنيتي ايران چنين مي گويد: « قتل مخالفان ايراني در داخل و خارج از ايران را هماهنگ مي كند. سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي ايران همچنين بطور مستقيم يا غيرمستقيم يك سري فعاليتهاي تروريستي را به پيش مي برد, ازجمله قتل مخالفان سياسي در نقاط مختلف جهاني». اين دادگاه مي افزايد: « فرد بازداشت شده (آهني) به واقع يك قاتل آموزش ديده توسط سرويس هاي مخفي ايران بوده است». ديوانعالي كشور حكم دادگاه فرجام را تاييد كرده و خاطر نشان مي سازد: « سرويس هاي مخفي ايران سلسله فعاليتهاي تروريستي را هدايت مي كنند از جمله قتل مخالفان سياسي در خارج از كشور را».
به اين ترتيب عدالت كانادا از انگشت نما كردن يك كشور, ايران, و بطور مشخص يك سرويس, واواك، كه فعاليتهاي تروريستي را هدايت و سازماندهي مي كند, ابا ندارد. اين عزم عدالت كانادا متفاوت از درك و حتي مواردي از همدستي مي باشد كه اين سرويس (واواك) از جانب تعدادي از سرويس هاي ديگر بويژه سرويس هاي فرانسوي برخوردار بوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر