سايت سازمان مجاهدين خلق ايران
این روزها وضعیت رژیم رو به سقوط آخوندی، آنقدر آشفته و بههم ریخته است که انتظار هر چیز عجیبی را میتوان داشت. یکی از این چیزها، رنگ عوض کردن و تغییر مواضع 180درجهای مهرهها و سرکردگان جنایتکار این رژیم میباشد.
بهعنوان نمونه مصداق ضربالمثل بالا میتواند یک «رأس» از چهار رأس لاریجانیها، یعنی دژخیمی بهنام «محمد جواد لاریجانی» باشد. تئوریسین شکنجه و سنگسار، که حالا عنوان «کارشناس ارشد مسائل سیاسی و راهبردی» را یدک میکشد، سابقه بسیار مشعشعی در رذالت دارد و یک «نان به نرخ روز خور» بسیار حرفهای است. کسی که دم به دم پوست عوض میکند تا تکه استخوانهای میلیون دلاری بهدست آورد. یک روز گفته بود:
«… ما هرگز از حق خود برای دستیابی به تکنولوژی هستهیی کوتاه نخواهیم آمد». (تلویزیون سی.ان.ان 24آبان 1390)
و حالا، که نظام آخوندی را در سراشیب سرنگونی میبیند، در تلویزیون رژیم در برنامهای موسوم به «تکنیکها و تاکتیکها در مذاکرات هستهای» به تاریخ 26خرداد 1394چنین میگوید:
«… اولین اصل در یک مذاکره درست این هست که طرف بداند کجا هست و کجا ایستاده و ورژن درستی بده».
او سپس «ورژن» درست نظام آخوندی در مذاکرات با 1+5 را اینطور میدهد:
«… ما کجای کار هستیم؟ در آستانه فتح الفتوح هستیم یا نه مثلاً فشارهای تحریمها و اینها ما رو به زانو در آورده حالا برای نفس کشیدن هم احتیاج به دلاری داریم که باید از بانکها بیاید».
تئوریسین مرتجع سنگسار و شکنجه، که با لودگی و فرهنگ لمپنی علاقه وافری به استفادهی مشمئز کننده از کلمات و اصطلاحات لاتین و انگلیسی دارد، ادامه میدهد:
«… من بنظرم تکنیک دولت محترم ما اسمش رو به طبع فیزیکدانها بگذاریم تکنیک بیگ بنگ، یعنی دولت میخواد یکدفعه همه تحریمها رو برداره… من بنظرم این تکنیک امید به توفیقش وجود دارد».
البته منظور او از «بیگ بنگ»، که آن را به رفع یکبارهی تحریمها تعبیر میکند، چیزی نیست جز «بیگ بنگ» در سرکشیدن یکبارهی جام زهر اتمی. به این حرف او در همان برنامه تلویزیونی توجه کنید:
«… ما در دنیا خروس جنگی نیستیم، ما طرفدار تنش نیستیم، تنشها باید کاهش پیدا بکند».
خروس جنگی نظام، که سابقا متناسب با نرخ روز، به این و آن میپرید، حالا یک حامی دوآتشه تنشزدایی شده است. او یادش رفته که همین رژیم ضدبشری، که او از خرمهرههای کهنهی آن است، چطور با ارسال بیدریغ پول و سلاح و مهمات و پاسدار و بسیجی به سوریه و عراق و لبنان و غزه و یمن… منطقه را به خاک و خون کشید. اما حالا در برابر غرب با جامی در دست زانو زده و با گردنی کج میگوید: «آه! ما که خروس جنگی نیستیم».
او در همین برنامه در مسیر «بیگ بنگ سرکشیدن یکباره جام زهر» به وزیر خارجهی ارتجاع، چنین خط میدهد که:
«… اگر یک وقتی این مذاکرات با افت و خیزهایی پیدا شد من بهعنوان برادر کوچک این دوستانی که آنجا هستند پیشنهادم این هست که منعطف باشند. ما ریل گذاریمان رو باید اصلاح کنیم ریلهای دیگر مذاکرات هم وجود دارد».
منظور او از «ریلهای دیگر مذاکرات»، باز هم همان ریل سرکشیدن یکبارهی جام زهر است که او اصرار دارد در بیانها و قرائتهای مختلف آن را به گوش مخاطب برساند. یعنی تمام سعی و تلاشش این است که بگوید، تا منتهای خفت و خواری باید رفت.
اما جالبترین و در عینحال درسآموزترین فراز صحبتهای او در مسیر زهر خوران اینجاست که میگوید:
«… من معتقدم ما برای منافع ملیمان هم میتوانیم بریم در ته جهنم مذاکره کنیم».
به این میگویند ورشکستگی و درهم شکستن استخوانهای دیکتاتوری مذهبی ولایتفقیه.
بد نیست همین جا به گوشهیی از مواضع این دژخیم در زمینه اعدام و شکنجه و حکم ضدانسانی سنگسار اشاره کنیم که در این باره میگفت:
«… برخی فکر میکنند چون غربیها راجع به سنگسار به ما فحش میدهند ما خجالت میکشیم که احکام را اجرا کنیم در صورتیکه چنین چیزی نیست اصل فقه شیعه و فقه اهل بیت، فقه خجالت نیست.
بهرغم مخالفت جامعه جهانی از اصول سنگسار حمایت میکنم… (خبرگزاری دانشجویان ایران/ ۸ مهر ۸۶).
در انتها باید به این تئوریسین شکنجه و سنگسار و کارشناس ارشد جام زهر گفت:
«زود باشد که «بیگ بنگ اجتماعی» یا همان انفجار بزرگ خشم مردم به جان آمده، طومار ننگین این نظام پلید را برچیند و بسوزاند و برای همیشه بر باد دهد.
مذاکره در ته جهنم – ب. بهمنی
یک ضربالمثل سوئدی میگوید: «افرادی هستند که بهخاطر یک تکه استخوان، خود را به یک سگ تبدیل میکنند».این روزها وضعیت رژیم رو به سقوط آخوندی، آنقدر آشفته و بههم ریخته است که انتظار هر چیز عجیبی را میتوان داشت. یکی از این چیزها، رنگ عوض کردن و تغییر مواضع 180درجهای مهرهها و سرکردگان جنایتکار این رژیم میباشد.
بهعنوان نمونه مصداق ضربالمثل بالا میتواند یک «رأس» از چهار رأس لاریجانیها، یعنی دژخیمی بهنام «محمد جواد لاریجانی» باشد. تئوریسین شکنجه و سنگسار، که حالا عنوان «کارشناس ارشد مسائل سیاسی و راهبردی» را یدک میکشد، سابقه بسیار مشعشعی در رذالت دارد و یک «نان به نرخ روز خور» بسیار حرفهای است. کسی که دم به دم پوست عوض میکند تا تکه استخوانهای میلیون دلاری بهدست آورد. یک روز گفته بود:
«… ما هرگز از حق خود برای دستیابی به تکنولوژی هستهیی کوتاه نخواهیم آمد». (تلویزیون سی.ان.ان 24آبان 1390)
و حالا، که نظام آخوندی را در سراشیب سرنگونی میبیند، در تلویزیون رژیم در برنامهای موسوم به «تکنیکها و تاکتیکها در مذاکرات هستهای» به تاریخ 26خرداد 1394چنین میگوید:
«… اولین اصل در یک مذاکره درست این هست که طرف بداند کجا هست و کجا ایستاده و ورژن درستی بده».
او سپس «ورژن» درست نظام آخوندی در مذاکرات با 1+5 را اینطور میدهد:
«… ما کجای کار هستیم؟ در آستانه فتح الفتوح هستیم یا نه مثلاً فشارهای تحریمها و اینها ما رو به زانو در آورده حالا برای نفس کشیدن هم احتیاج به دلاری داریم که باید از بانکها بیاید».
تئوریسین مرتجع سنگسار و شکنجه، که با لودگی و فرهنگ لمپنی علاقه وافری به استفادهی مشمئز کننده از کلمات و اصطلاحات لاتین و انگلیسی دارد، ادامه میدهد:
«… من بنظرم تکنیک دولت محترم ما اسمش رو به طبع فیزیکدانها بگذاریم تکنیک بیگ بنگ، یعنی دولت میخواد یکدفعه همه تحریمها رو برداره… من بنظرم این تکنیک امید به توفیقش وجود دارد».
البته منظور او از «بیگ بنگ»، که آن را به رفع یکبارهی تحریمها تعبیر میکند، چیزی نیست جز «بیگ بنگ» در سرکشیدن یکبارهی جام زهر اتمی. به این حرف او در همان برنامه تلویزیونی توجه کنید:
«… ما در دنیا خروس جنگی نیستیم، ما طرفدار تنش نیستیم، تنشها باید کاهش پیدا بکند».
خروس جنگی نظام، که سابقا متناسب با نرخ روز، به این و آن میپرید، حالا یک حامی دوآتشه تنشزدایی شده است. او یادش رفته که همین رژیم ضدبشری، که او از خرمهرههای کهنهی آن است، چطور با ارسال بیدریغ پول و سلاح و مهمات و پاسدار و بسیجی به سوریه و عراق و لبنان و غزه و یمن… منطقه را به خاک و خون کشید. اما حالا در برابر غرب با جامی در دست زانو زده و با گردنی کج میگوید: «آه! ما که خروس جنگی نیستیم».
او در همین برنامه در مسیر «بیگ بنگ سرکشیدن یکباره جام زهر» به وزیر خارجهی ارتجاع، چنین خط میدهد که:
«… اگر یک وقتی این مذاکرات با افت و خیزهایی پیدا شد من بهعنوان برادر کوچک این دوستانی که آنجا هستند پیشنهادم این هست که منعطف باشند. ما ریل گذاریمان رو باید اصلاح کنیم ریلهای دیگر مذاکرات هم وجود دارد».
منظور او از «ریلهای دیگر مذاکرات»، باز هم همان ریل سرکشیدن یکبارهی جام زهر است که او اصرار دارد در بیانها و قرائتهای مختلف آن را به گوش مخاطب برساند. یعنی تمام سعی و تلاشش این است که بگوید، تا منتهای خفت و خواری باید رفت.
اما جالبترین و در عینحال درسآموزترین فراز صحبتهای او در مسیر زهر خوران اینجاست که میگوید:
«… من معتقدم ما برای منافع ملیمان هم میتوانیم بریم در ته جهنم مذاکره کنیم».
به این میگویند ورشکستگی و درهم شکستن استخوانهای دیکتاتوری مذهبی ولایتفقیه.
بد نیست همین جا به گوشهیی از مواضع این دژخیم در زمینه اعدام و شکنجه و حکم ضدانسانی سنگسار اشاره کنیم که در این باره میگفت:
«… برخی فکر میکنند چون غربیها راجع به سنگسار به ما فحش میدهند ما خجالت میکشیم که احکام را اجرا کنیم در صورتیکه چنین چیزی نیست اصل فقه شیعه و فقه اهل بیت، فقه خجالت نیست.
بهرغم مخالفت جامعه جهانی از اصول سنگسار حمایت میکنم… (خبرگزاری دانشجویان ایران/ ۸ مهر ۸۶).
در انتها باید به این تئوریسین شکنجه و سنگسار و کارشناس ارشد جام زهر گفت:
«زود باشد که «بیگ بنگ اجتماعی» یا همان انفجار بزرگ خشم مردم به جان آمده، طومار ننگین این نظام پلید را برچیند و بسوزاند و برای همیشه بر باد دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر