هشدار آمریکا و فرانسه در مورد ممانعت رژیم ایران از بازرسیها
مذاکرات هستهای در لوزان سوئیس
خبرگزاری
رویتر روز یکشنبه 10خرداد 94 گزارش داد: مقامهای غربی میگویند بازرسی از
سایتهای نظامی و دسترسی به دانشمندان اتمی رژیم ایران توسط بازرسان سازمان
مللمتحد جهت پیگیری برنامه تسلیحات اتمی مخفی این رژیم موضوعی بسیار مهم و
حیاتی میباشد. رویتر افزود: آمریکا و فرانسه تهدید کردهاند در
صورتیکه رژیم ایران اجازه دسترسی به سایتهای نظامی و دانشمندان را ندهد
توافق اتمی را متوقف خواهند کرد. رویتر اضافه کرد مخالفت خامنهای
ولیفقیه رژیم ایران با بازرسی از سایتهای نظامی و مصاحبه با دانشمندان
دسترسی به توافق اتمی تا ضربالاجل 30ژوئن را با مانع روبهرو میکند.
نیویورک تایمز: بازرسیهای وسیع تنها مانع بر سر فریبکاری رژیم ایران
بازرسی از مراکز هسته ای رژیم
نیویورک تایمز نوشت: متخصصین میگویند بازرسیهای بسیار وسیع ضرورت حفاظت در مقابل فریبکاری رژیم ایران است. آنها همچنین میگویند ضروری است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی
با دانشمندان هستهیی رژیم ایران برای حل و فصل سوالاتی درباره اقدامات
مشکوک این رژیم مصاحبه کند. مصاحبه در مورد طراحیهای تسلیحات اتمی و آزمایش
اجزاء تسلیحاتی آن ضروری است. آژانس چنین اقداماتی را ”ابعاد محتمل نظامی“
برنامه اتمی رژیم ایران مینامد. یک مقام وزارتخارجه آمریکا گفت: هر دو
طرف پیشرفتهایی را درباره این مسائل در مذاکرات لوزان با توافق بر سر تهیه
لیستی از افراد و مکانهایی که بایستی اجازه دسترسی به آن داشته شود، محقق
کردهاند. اما وی اذعان کرد که جزئیات مهمی از این لیست هنوز بایستی
تعیینتکلیف شود.
تلویزیون العربیه: فصلی در جهنم، خاطرات اعضای سازمان مجاهدین خلق از جنایات رژیم ایران
ابوالحسن مجتهد زاده
تلویزیون العربیه طی سلسله برنامهیی با عنوان ”فصلی در جهنم ”به بیان خاطرات تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران
درباره جنایتهای رژیم آخوندی میپردازد. در قسمت اول این برنامه که روز
10خرداد پخش شد، ابوالحسن مجتهد زاده خاطرات خود را درباره ربوده شدنش در
استانبول توسط سفارت رژیم آخوندی بازگو کرد. ابوالحسن مجتهدزاده
گفت: در نزدیک فرودگاه منطقه یشیل کوی که دفتر ما هم در منطقهای بهنام
شیرین اولر بود در بین راه یک تصادف ساختگی با ماشین من بهوجود آوردند
یعنی از پشت به ماشین من زدند و من فکر کردم که اتفاقی افتاده و از ماشین
پیاده شدم یک نفر به زبان ترکی به من گفت لطفاً بیا اینور ماشین من را زده
ای. گفتم ماشین من چیزی نشده. بعد مرا صدا کرد آنجا یک پنج راهی بود در این
پنج راهی که من رسیدم یکدفعه همان آقایی که مرا صدا کرد برگشت به سمت
ماشینش. من حین صحبت بودم که یک ماشین ون که در قسمت سمت راست من پارک کرده
بود و یک خیابان فرعی به سمت من خیز برداشت. اینها که میگویم 20 تا
30ثانیه طول کشید ترمز زد از داخل آن 7نفر ریختند بیرون. موقعی که بیرون
ریختند من فکر کردم که اینها از مقامات امنیتی ترکیه هستند و چیزی شده. یک
اتوبوس هم از قسمت سمت چپ پنج راهی که بود از یک طرف اتوبوس دو طبقه ترکیه
آمد اتوبوسهایی که آنجا خیلی معمول بود و بهکار میگرفتند. قسمتی از
خیابان را بست. دو نفر نیز از آن پیاده شدند 7نفر نیز از ون پیاده شده
بودند با من درگیر شدند. آنجا وسطش یک بلوار مانندی بود چون هوا کمی تاریک
شده بود مردم فکر کردند که اینها پلیس ترکیه هستند منهم فوراً درگیر شدم دو
نفر پایم را گرفتند دو سه نفر دستهایم را قفل کرده بودند یک نفر هم
چشمهایم را به این شکل گرفت و دو سه مشت به اینجام (سرم) زدند و مرا درون
انداختند . در داخل ون هم مرا در یک قفس انداختند و مرا بردند.
فکر میکنم حدود 15 تا 20دقیقه بود که مرا درون داخل صندوقی انداختند،
صندوق پرتابلی بود و بایستی به این شکل (خمیده) در صندوق مینشستم. بعد مرا
حدود 15 تا 20دقیقه بردند به یکی از خانههای امنشان. صندوق مثل یک تابوتی
بود چون وقتی میبردند میفهمیدم که به درختهایی که در ویلا بود میخورد و
صدای (خش خش) را متوجه میشدم که از لابلای درختها مرا میبرند. بعد به یک
اتاقی بردند همانجا که رسیدم از آنجا که مرا زده بودند کمی گیج بودم درجا
اولین کاری که کردند همه جای مرا بستند از لحاظ دید از لحاظ صدا که فریاد
نزنم. مرا از صندوق بیرون آوردند و صدای 7 یا 8نفر را شنیدم که فحش و بد و
بیراه میگفتند و منافق این روز آخرت است دیگر کارتان تمام است منافقین،
حاجی گفته که حسابت را برسیم (موزیک). بعد که به هوش آمدم، فکر میکنم 3 یا
4روز بیشتر اینجا نبودم از کجا میفهمیدم؟ آن ویلا نزدیکش یک خروسی بود و
آن خروس صبحها میخواند و من میفهمیدم که یک روز گذشت در این مدت هر روز
2یا 3 بار آمده و بازجویی میکردند و روز دوم بود که فکر میکنم همانجا که
به اندازه 4 در 5یا 6 متر بود آمدند و مرا از زیر قفس درآوردند و در یک
کیسه گونی کردند و بعد یکی به شکمم زدند تا افتادم همین زخمها الآن حدود
300 زخم در بدن من هست زمین چمن شیشهای بود خودشان میگفتند فوتبال در چمن
شیشهای شروع کردند 10 الی 15دقیقه مرا با لگد مثل توپ فوتبال منکه در
گونی بودم اینطرف و آنطرف از روی شیشه خوردهها غلط میزدم. بعد که حدود 15
تا 20دقیقه گذشته بود آمدند و زیر بغل مرا گرفتند و گفتند که روز آخرت
است. حاجی گفته که تو را باید اعدامت بکنیم. العربیه گفت: بعد
از چند روز بازجویی و شکنجه ابوالحسن به پایگاه دیگری منتقل شد. آنجا فهمید
کجاست و چه کسی دستور داده او را بدزدند. ابوالحسن مجتهدزاده:
یکدفعه چشم مرا باز کرد، چونکه نور بود نمیتوانستم ببینم چند ثانیه چشمم
را بالا و پایین کردم توانستم نگاه کنم و 3 یا 4نفرشان را دیدم همان نفراتی
که دستگیر شدند و میت و پلیس ترکیه بعداً آنها را دستگیر کردند. مهران
باقری یکی بود. حمید یکی بود. یکی هم از افراد امنیتی کنسولگری رژیم در
استانبول. اینها را بعداً که پلیس ترکیه دستگیر کرد و من متوجه شدم که
اینها هستند. بعد به من گفت که الآن همسرت با پسرت، یک پسر 6-5ماهه داشتم،
را دستگیر کردهایم در یک اتاق هستند و ما هم میخواهیم اعدامش بکنیم تو
باید هرچه ما میگوییم را بگویی از من سوالاتی کردند از پشت سر من یک نفر
برگشت و به اسم و فامیل من گفت: ابوالحسن مجتهد زاده شروع کرد به فحشدادن
منافق دیگر آخرین لحظاتت است من تا برگشتم از اینجا یکی زد من بالای سرم
منوچهر متکی را دیدم همان کسی که سفیر رژیم بود در ترکیه.
العربیه: تلاش کردند ابوالحسن را ربوده و از طریق زمینی با ستونی متشکل از 3
خودرو با پلاک دیپلوماتیک او را به ایران منتقل کنند اما پلیس ترکیه ستون
را دنبال کرده و متوقف نمود. این خبر بهدلیل هویت ربایندگان در رسانهها
بهنام بحران دیپلوماتیک منتشر شد. ابوالحسن مجتهدزاده: شماره
یک منوچهر متکی بود. تمام روزنامههای بینالمللی و روزنامههای ترکیه سر
تیتر زدند 4 دیپلومات حین ارتکاب جرم آدمربایی دستگیر شدند.
سران
و مهرههای رژیم از هر دو باند بهطور مستمر در زمینه بحران منطقهیی و
تبعات آن برای رژیم، ابراز وحشت میکنند. حرف تمامی آنها نیز این است که
نکند خاکریزهای رژیم در عمق استراتژیک و در کشورهای سوریه، یمن و عراق فرو
بریزد و نهایتاً رژیم در داخل کشور با مشکلات و مصائب بیشتری مواجه شود.
از ابتدای شکلگیری نظام آخوندی، یکی از پایههای اصلی موجودیت آن، در
کنار سرکوب، صدور تروریسم و ارتجاع به کشورهای منطقه بوده است، . تا بتواند
به این وسیله هم با بحرانهای داخلی مقابله کند و هم با تأمین عمق
استراتژیک برای نظام، خط درگیری با دشمنان خود بهخصوص مقاومت راستین مردم
ایران را در بیرون مرزها ببندد. در بیان این واقعیت، مقامات
رژیم از ولیفقیه ارتجاع گرفته تا سایر مقامات نظامی وسیاسی، هیچ ابایی
نداشته و ندارند و صراحتاً از تسلط رژیم آخوندی بر سوریه و لبنان و عراق و
اخیراً یمن سخن گفتهاند و دخالتهای مستمر رژیم در این کشورها که اظهر من
الشمس است با همین رویکرد بوده است. لذا با توجه به شکست سیاستهای رژیم در
کشورهای منطقه، از جمله سوریه و عراق و اخیراً هم یمن، سران و مهرههای
رژیم به دست و پا افتاده و بیدریغ وحشت و نگرانی خود را از این شرایط که
با موجودیت رژیم گره خوردهاست، ابراز میدارند. اظهارات دو تن
از مهرههای رژیم در گفتگو با تلویزیون رژیم بیانگر فضایی است که به آن
اشاره شد. یکی از مهرههای رژیم به نام حسین حاجی درگفتگو با شبکه خبر رژیم
6خرداد 93 در مورد موقعیت متزلزلزل نظام و تغییر تعادل قوای منطقه به زیان
رژیم میگوید: ”ما امروز عمق استراتژیک امنیت خودمان را در مرزهای آن طرف
کشورمان تعریف میکنیم. تحولات منطقه خاورمیانه بهویژه کشورهای مسلمان در
یک پیچ بسیار سختی قرار گرفته است“ ناصر کنعانی رئیس ستاد عراق
وزارت امور خارجه رژیم نیز در این گفتگو ضمن ابراز وحشت از تغییر تعادل
قوای منطقه به زیان رژیم میگوید: ”به نظر میآید بهرغم همه شعارها و
رویکردهای نظامی یک معادله سیاسی در ورای این حرکت وجود دارد، در منطقه
حضور دارند، تحولات رو مدیریت میکنند... همزمان طرحهای سیاسی رو بهتدریج
پیش میبرند“.
دیده بان حقوق بشر سوریه، روز شنبه 30 مه در گزارشی از کشته شدن 71
غیر نظامی در حلب در شمال این کشور، توسط بمب های بشکه ای خبر داد. دیده بان حقوق بشر سوریه، در گزارش نخست خود گفته بود که قربانیان حمله هلی کوپتر های رژیم اسد علیه حلب، 54 نفر بوده است. بمب
های بشکه ای اسد، شهر الباب در حومه حلب را که در کنترل دولت اسلامی
موسوم به داعش است و نیز شرق شهر حلب که توسط مخالفان رژیم دمشق اداره می
شود ، هدف قرار داده اند. در این گزارش آمده که بمب های بشکه ای در بازار الهال در شهر حلب فرود آمده است. از سوی دیگر، هیئت عمومی انقلاب سوریه، حملات شنبه نظام این کشور را بزرگترین جنایت اسد از ابتدای 2015 تاکنون توصیف کرده است. در بیانیه هیئت عمومی آمده که در نتیجه فرود بمب های بشکه ای، دهها مغازه ویران و شماری خودرو به آتش کشیده شد. گفتنی است که به رغم محکومیت های بین المللی، نظام اسد مناطق از دست رفته در حلب را بارها با بمب های بشکه ای هدف قرار داده است.
صحنه ای از یکی از فیلم های داعش از دستگیری پیشمرگه های کرد (آرشیوی)
دبى – العربيه.نت فارسى
تیم «الصقور» در سازمان اطلاعات وابسته به وزارت کشور عراق اعلام کرد
که در حمله ای هوایی به استان الانبار، ده ها تن از شبه نظامیان داعش کشته
شدند. «ابو محمد السوری» ملقب به «ابی سمره» کارشناس فیلم سازی داعش و «ابو
اسامه الامریکی» که فیلمبردار فیلم های مستند این گروه، از جمله این کشته
شدگان هستند. به گزارش العربیه.نت بنا بر بیانیه وزارت کشور عراق،
در این حمله، شماری از فرماندهان داعش که تابعیت های مختلف دارند کشته
شدند. این حمله یک تجمع شبه نظامیان را در شهر قائم در بخش فلوجه را هدف
قرار داد که «گزارش های این تجمع با عملیات پیچیده اطلاعاتی به دست آمده
بود.» این دومین ضربه به شبه نظامیان داعش در عملیاتی است که «مصطفی
الصبیحاوی» نام گرفته است؛ سربازی عراقی که شبه نظامیان داعش او را دستگیر
کرده و با وجود مجروح بودن، بالای پل فلوجه به دار آویختند. در
بیانیه وزارت کشور عراق آمده است: «حمله هوایی توسط جنگنده های عراقی صورت
گرفت که پایگاه معروف به T2 وابسته به شبه نظامیان خارجی را بمباران کردند.
این حمله به کشته شدن 28 تروریست و زخمی شدن شمار زیادی از آن ها
انجامید.» این بیانیه تاکید کرده است: «ابو محمد السوری ملقب به ابی
سمره کارشناس فیلم سازی داعش، ابو اسامه الامریکی فیلمبردار فیلم های
مستند گروه، ابو حارث الشامی، ابو عائشه الانصاری کارشناس بمب سازی، ابو
سیف الجزراوی دارای تابعیت مغرب، ابو حسین السلیمانی مسئول دیوان زکات و
عبداللطیف جمعه المحمدی مسئول ایستگاه های انتحاری در فلوجه، از جمله کشته
شدگان هستند.»
داعش زندان بزرگ تدمر سوریه را منفجر کرد؛ ابهام در سرنوشت زندانیان
دبى – العربيه.نت فارسى
شبه نظامیان گروه دولت اسلامی موسوم به داعش، زندان صحرایی تدمر را با مواد منفجره، منهدم کردند. گروه
داعش 10 روز پیش پس از عقب نشینی نیروهای دولتی سوریه، شهر تدمر را تصرف
کردند. خبرها درباره سرنوشت زندانیان در زندان مرکزی تدمر که صدها تن
برآورد می شدند، ضد و نقیض است. برخی خبرها از انتقال آن ها به
زندان های دیگر حکایت می کند و برخی دیگر می گوید که آزاد شده اند. البته
خبرگزاری فرانسه گزارش داده است که نیروهای دولتی سوریه پیش از عقب نشینی
از تدمر، زندانیان را به زندان های دیگر این کشور منتقل کردند. به گزارش خبرگزاری رویترز، رامی عبدالرحمن مدیر دیده بان حقوق بشر سوریه گفته است که زندان هنگام انفجارها، خالی بود. بنا
بر این گزارش، این زندان که یکی از نمادهای سرکوب نظام اسد از دهه هشتاد
قرن گذشته به شمار می آمد، منفجر شد و بخش های وسیعی از آن، تخریب شد. فعالان
اپوزیسیون سوریه تصاویری از زندان ویران شده را منتشر کردند. محمد سرمینی
یکی از این فعالان در حساب خود در شبکه اجتماعی توییتر نوشت: «داعش اسناد
جنایت های تاریخی گروه اسد را از راه انفجار زندان مشهور تدمر محو می کند.» این فعال در توئیت دیگری نوشت: «زندان تدمر شاهد جنایت های قرن بود.» شمار دیگری از فعالان نیز نوشتند که باید ساختمان زندان حفظ می شد زیرا «نمادی از فضای رعب و وحشت حاکم شده از سوی خاندان اسد بود.» در دهه هشتاد قرن گذشته نظام سوریه به رهبری حافظ اسد رئیس جمهوری پیشین این کشور، صدها تن از زندانیان را در این زندان کشت.
مخالفت تهران با بازرسی از مراکز نظامی در مذاکرات کری و ظریف
جان کری وزیر امور خارجه آمریکا و محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران
دبى – العربيه.نت فارسى
در مذاکرات کری و ظریف یک شنبه 13 شعبان 1436هـ - 31 مه 2015م جان کری وزیر امور خارجه آمریکا و محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران دبى – العربيه.نت فارسى جان کری و محمد جواد ظریف وزرای امور خارجه آمریکا و ایران، شنبه 30 مه، مذاکراتی طولانی و مفصل بر سر جزئیات توافق نهایی احتمالی بر سر برنامه اتمی بحث برانگیز ایران برگزار کردند؛ اما تهران همچنان بر مخالفت خود با بازرسی بین المللی از پایگاه های نظامی اش، اصرار می کند. به گزارش خبرگزاری فرانسه، جسله گفت و گو میان کری و ظریف که با حضور هیئت های دو طرف آمریکایی و ایرانی و همچنین هلگا اشمیت مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در یکی از هتل های ژنو برگزار شد، حدود شش ساعت به طول انجامید. یک مسئول بلندپایه در وزارت امور خارجه آمریکا که خواسته نامش فاش نشود، در این باره گفت: «دو هیئت گفت وگوی مفصلی درباره تمام مسائل مربوط به پرونده هسته ای داشتند.» این دیپلمات آمریکایی ادامه داد: «ما به کاهش اختلاف ها و احترام به ضرب الاجلی که تعیین کردیم، پایبندیم.» برپایه ضرب الاجل تعیین شده، ایران وگروه 1+5 باید تا پایان ماه ژوئن، به توافق جامع هسته ای دست یابند. از پاییز 2013 گروه 1+5 متشکل از آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه و چین، پنج کشور عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد به علاوه آلمان، در حال انجام مذاکراتی با ایران بر سر برنامه اتمی این کشور هستند؛ برنامه ای که از سال 2003 رابطه ایران و جامعه جهانی را پر تنش کرده است. پس از توافق موقت نوامبر 2013 و توافق اولیه آوریل 2015، اکنون دو طرف تا 30 ژوئن فرصت دارند به توافق جامع و نهایی دست یابند. پیش از برگزاری مذاکرات روز شنبه، عباس عراقچی عضو ارشد تیم مذاکره کننده ایران به تلویزیون رسمی این کشور گفت که تهران با «بازرسی پایگاه های نظامی» خود و تحقیق از دانشمندان هسته ای ایرانی، موافقت نخواهد کرد.
محاكمه
خبرنگار واشنگتن پست جيسون رضايان نشان ميدهد كه تهران انتظار هيچ گونه عواقب جدي
از طرف آمريكايي ها ندارد.
تلاش بي اميد واشنگتن براي توافق هسته اي و عدم تمايل
براي تغيير خشونت هاي منطقه اي ايران، به تهران بيش از هر زمان ديگر اعتماد به نفس
داده كه ميتواند كاخ سفيد را هم بدون مجازات تحريك كند. در اين شرايط تجاوزات
تهران ادامه خواهد يافت اگر كه اوباما نشان ندهد كه ايران بخاطر اين رفتارش مجازات
خواهد شد و به آن امتياز هاي بيشتري دهد.
محاكمهجيسون رضائيان ،حمايت ايران از بشار الاسد ، استفاده از
عوامل خشن خود در سراسر خاورميانه و لفاظي هاي نسل
كشي آن در برابر اسرائيل به ما خلاف آنچه كه اميد اوباما و مذاكراتش براي ايران در
حال تغيير و اصلاح است و اين كه ايران ميداند كه منافع او با توافق با غرب است، را
نشان ميدهد.
در حقيقت
ادامه محاكمه آمريكاي هاي در اسارت ايران نشان ميدهد كه دشمني با غرب طرز فكر اين
رژيم است.
با مذاكرات هسته اي و در نظر نگرفتن همه اعمال ديگر رژيم، كاخ سفيد دارد
پيام ميدهد كه تهران ميتواند آمريكايي ها را دستگير و شكنجه بكند بدون اين كه
عواقبي براي آن داشته باشد. ظاهرا رفتار ايران هم دارد همين را به ما نشان ميدهد.
تغییر تاکتیکهای پیکارجویان خارجی برای پیوستن به داعش
پلیس بینالملل(اینترپل) اعلام کرده است که پیکارجویان خارجی برای پیوستن به جهادگرایان در سوریه٬ عراق و شمال آفریقا٬ تاکتیکهای خود برای سفر امن را تغییر دادهاند تا در دام پلیس بینالملل گرفتار نشوند.
یورگن استوک٬ رئیس اینترپل
هر روز بر شمار تروریستها و جهادگرایانی که از کشورهای گوناگون در شرق و غرب عالم روانه عراق و سوریه میشوند تا در کنار شبهنظامیان دولت اسلامی برای بازیابی "خلافت" بجنگند افزوده میشود. حالا اینترپل میگوید نیروهای خارجی مایل به همکاری با تروریستهای داعش٬ برای گریز از دام پلیس بینالملل شیوههای خود برای مسافرت به این کشورها را بسیار پیچیدهتر از پیش کردهاند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه٬ حالا بسیاری از این تروریستها با اتکا به واسطهها٬ مسیرهای پیچیدهای را برای رسیدن به مقصد انتخاب میکنند که کشف آن برای اینترپل به آسانی گذشته نیست.
یورگن استوک٬ رئیس اینترپل در نشستی ویژه در شورای امنیت سازمان ملل هشدار داد که میزان مهاجرت برای پیوستن به جهادگرایان در مناطق جنگی به رکوردی تاریخی رسیده و کلید مقابله با آن "به اشتراکگذاری اطلاعات" است. به گفته او «اطلاعات مرزها را درمینوردد٬ اما با آهنگی بسیار کندتر از آهنگ عبور تروریستها از مرزها.»
پس از آنکه پیمایش سازمان ملل درباره تعداد پیکارجویان خارجی و تروریستهای مهاجر پیوسته به دولت اسلامی سیری اکیدا صعودی و نگرانکننده را نشان داد٬ وزیران کشور ۱۵ کشور عضو شورای امنیت در نشستی ویژه برای نخستین بار دیدار کردند تا برای مقابله با این تهدید تدابیری بیاندیشند. بر اساس این پیمایش٬ تعداد پیکارجویان خارجی از نیمه ۲۰۱۴ تا نیمه ۲۰۱۵ افزایشی ۷۱ درصدی داشته است.
شورای امنیت در سپتامبر سال گذشته قطعنامهای مهم را تصویب کرد که در آن از دولتها خواسته شده پیوستن شهروندانشان به جمع گروههای افراطگرا از جمله دولت اسلامی را جرمی سنگین و جدی قلمداد کنند تا هزینههای این اقدام برای کسانی که ریسک آن را میپذیرند بهطور بیسابقهای افزایش یابد.
روز گذشته ارتش دولتی سوریه از شهر "اریحا"، آخرین شهر استان "ادلب" عقب نشینی کرد و اکنون ائتلافی از گروههای "جیش الفتح" و "جیش النصره" کنترل شهر را در دست دارند.
به گزارش فرادید، اکنون چندین ایستگاه بازرسی در نقاط مختلف شهر برپا شده و شبهنظامیان جستجوی خانه به خانه برای یافتن نیروهای وابسته به دولت مرکزی بشار اسد را آغاز کردهاند.
رامی عبدالرحمان، رئیس گروه ناظر حقوق بشر سوریه، میگوید بعد از درگیری بسیار شدید با شبه نظامیان، ارتش سوریه از اریحا عقب نشینی کرده است. به گفته وی اجساد بسیار زیادی در خیابانهای شهر رها شدهاند. بنابر گزارشها، کفرنجد، شهری در مجاورت اریحا نیز در آستانه سقوط قرار گرفته است.
شهر اریحا در شمال غرب سوریه، آخرین شهر در استان ادلب محسوب میشد که کنترل آن همچنان در دست دولت سوریه بود و شامگاه پنجشنبه در یک عملیات سریع به دست ائتلاف نظامی موسوم به "جیش الفتح" افتاد. عکس های عکاس رویترز از اریحا پس از سقوط به دست نیروهای جیش الفتح و جیش النصره را در زیر می بینید.
واحد خبر شبکه جهانی کلمه : ۴۰ درصد جمعيت کشور ایران زير خط فقر هستند
آقای "حسين راغفر"، اقتصاددان و طراح نقشه فقر ايران اظهار داشت : ۴۰ درصد جمعيت ايران ، زير خط فقر هستند و روز به روز آمار فقيران در ايران افزايش می يابد.
روزنامه شرق، در گزارشی عنوان نمود ، آقای "راغفر" با اشاره به اينکه دولت برنامه مشخصی برای توقف و کاهش جمعيت ۳۰ ميليون نفری زير خط فقر ندارد، افزود: تا پيش از سال ۸۴، آمار فقيران در ايران زير ۳۰ درصد بود اما از آن هنگام، اين آمار رو به افزايش است.
طراح نقشه فقر ايران هشدار داد: درصورتی که دولت برنامهای برای اين مسئله نداشته باشد، آمار ۴۰ درصدی جمعيت زير خط فقر بيشتر از اين خواهد شد
اظهارات وحشت آلود امام جمعه خامنه اي: بازرسيهاي آژانس ممكن است با عث مجوز قانوني حمله نظامي به نظام شود، ما در عراق و سوريه از موجوديتمان دفاع مي كنيم.
شنبه, 09 خرداد 1394 00:00ايران افشاگر
آخوند صديقي، امام جمعه خامنهاي در تهران با اشاره به تبديل فردو به مركز تحقيقاتي، دستاورد فعلي رژيم از مذاكرات را انرژي هستهيي بييال و دم و بيخاصيت توصيف كرد و گفت بر اساس توافق لوزان آژانس ميتواند بيت خامنهاي و روحاني و همه نهانخانهها را با دست باز مورد بازرسي قرار دهند. وي گفت:....
هم از نظر قانون اساسي ايشون خطوط اصلي نظام رو تعيين ميكنند و هر كسي خلاف خطوط ترسيمشده از ناحيه ايشون رو بخواهد پيش بگيره، قانوني نيست. از نظر قانون اساسي قانوني نيست و هم از اين جهت كه حاكم شرع است و حكم ايشون حكم امام زمان است، مخالفت با او مخالفت با امام عصر اروحنافدا است. خطوط رو كه ايشون ترسيم فرمودند همه را به وضوح گفتند، مردم هم به وضوع شنيدند، نكنه كه انرژي هستهيي يك شير بييال و دم و بيخاصيت كه ما ديگه غنيسازي نداشته باشيم، و از نظر تأمين نيازهاي داخليمون محتاج به بيگانه باشيم، نكته دوم مسأله ـ حالا به تعبير آقايون ـ دسترسي به مراكز نظامي و امنيتي ما و به تعبير ديگر بازرسي، حالا هم اين عنصر فرانسوي و ديگران در رسانههاشون در همه جا ميگند ما به هر حال ما در اين معاهده، ما آزاديم در هر وقتي، يعني پروتكل الحاقي مفادش اينه ديگنه، هر زمان و هر مكاني رو بخواهند دسترسي داشته باشند، بيت مقام معظم رهبري باشه، محل استقرار رياست جمهوري باشه، مجلس باشه، هر جا، ادعا بكنند كه ما بوي هستهيي از اونجا ميشنويم، مراكز موشكي ما باشه، مراكز تسليحاتي ما باشه، به تمام نهانخانههاي ما ميتونند به بهانه هستهيي به قول آقايون دسترسي داشته باشند اينها هشت تحريم رو بعد از آني كه بنا شد، تحريم نداشته باشيم، هشت بار هي تحريمها رو اضافه كردند. هم در منابع اقتصادي، هم در اشخاص هر كشوري كه زور نداشته باشد، اينها اين بلايي رو كه سر ليبي درآوردند با گرفتن هستهيي، بلايي كه الان سر يمن درميارند بدون هيچ بهانهيي، بلايي كه سر عراق درآوردند به بهانه اين كه اينها سلاحهاي غيرمجاز داشتند در اين قضيه فردو هم كه بنا بود، مسأله غنيسازي باشه، حالا تبديل شده است به مركز تحقيقات، در همين بيانيه لوزان عدد سانتريفيوژهايي كه گفته بودند دبه درآوردند، ميگن نه اون عدد نه، عدد كمتر.
امام جمعه خامنه اي تصريح كرد كه مداخلات رژيم در عراق و سوريه براي دفاع از موجوديت نظام است و وحشت زده گفت: بازرسيهاي آژانس ممكن است به قدرتهاي بزرگ مجوز قانوني حمله نظامي به رژيم را بدهد وي گفت:.. ما چارهيي جز دفاع نداريم، در عراق، در سوريه ما با جانمون با هستيمون داريم از حرمهاي شريف و از موجوديت خودمون دفاع ميكنيم، ولي راه حل نظامي نداره. اميد به آمريكا در مذاكرات اولاً خوب ميبينيد، هر روز دبه درميارند، ثانيا فردا اينها اومدند گفتند در فلان جا ميخواهيم بازرسي بكنيم، شما ادعا كرديد كه ما ميخواهيم مديريت بكنيم ميخواهيم چشم شما رو ببنديم، بايد رضايت آژانس براي دنيا معتبره، اونا ميگن ايران با ما همكاري نكرد و عملاً مجوز حمله نظامي قانوني به قدرتهاي بزرگ دادنه. بايد روي اين مسائل فكري جدي بكنيد، هم افكار عمومي رو توجيه بكنيد
روز پانزدهم بهمنماه سال 1306، به هنگام سفر زوجي جوان در جاده كازرون ـ شيراز، نزديك غار شاپور، كودكي چشم به جهان گشود كه او را در آن لحظه به همين بهانه ”كهزاد“ ناميدند اما آنكه بعدها صورتگر صاحبنام دوران شد، ”بهرام عاليوندي، نقاش“ بود. غار شاپور در بالابلند کوهي با راهي مالرو و سخت و با مجسمه عظيم شاپور دوم در دهانه غار، ساكنان محلي و شيفتگان آثار تاريخي را متكبرانه بخود ميخواند. من نيز سالهاي خيلي پيش روزي بر آستان اين يادگار باستاني ساساني فرود آمدم و تماشاي اين شاهكار شگفت، شوق ديدار دوباره را چنان در دلم فروزان داشت كه با خود قرار گذاشتم اگر باز سرنوشت اجابت كند، صعود از سر بالايي هاي تيز و دست اندازهاي سنگين تا آستانه غار و مجسمه غول آسا را مشتاقانه پذيرا شوم تا شكوه افسانهاي آن، رؤياي گذراز هزاره هاي دوردست را برايم مهيا سازد. اين آرزو البته ديگر دست نداد و اختاپوس غربت با زائدههايش بر گردنمان چنگ انداخت.
تولد ”كهزاد“ در نزديکي غار شاپور و تقارن روز پانزدهم بهمن (سال1327) كه شاه نيز در چنين روزي مورد سوء قصد قرار گرفت، بعدها و تا آخرعمر اسباب شوخي و طنز عاليوندي بود که: ”من در روز و محلي تاريخي متولدشدهام!!“ اما فروتني بيحد و حسابش همه عمر مانع آن گرديد كه به هيچکس جز من آنهم گاهي معصومانه بگويد: ”سالها بعد از مرگم، شيوه كار و آثارم را تاريخ هنر نقاشي ثبت و نقد خواهد كرد“.
پدر بزرگ ازخوانين ممسني بود، مردي صاحبذوق و تصويرگر نقاشي هاي ساده ابتدايي اما زيباي كتاب دكامرون اثر معروف بوكاچيو با ترجمه احمد دريابيگي. حتي گفته اند كلمه الله را روي دانهاي برنج نوشته بود. پدر نيز نقشه خطه ممسني را دقيقا ترسيم كرده و آنرا در اداره دولتي مركز ممسني، نورآباد، آويخته بودند. دو سال ابتداي كودكي عاليوندي در شيراز ميگذرد كه مادر اهل آنجاست و سي سال پيش طي مصاحبهاي اختصاصي با يکي از مجلات هنري ايران تعريف ميکند: ”خاطرات طفوليت و جواني گرچه كمرنگ و در پس غبارند اما مدام سرك ميكشند و در روند زندگي، خود را تحميل ميكنند و اگر انسان لطيف انديش و حساس هم باشد، دايم جاپاي اين خاطرات را در زندگي مييابد و ميبيند که در شخصيت اش خصوصا شخصيت هنرياش جايگاه ويژهاي دارد. خاطرات عصرهاي دمکرده در چارديواري خانه کوچکمان كه همواره از بوي بهارنارنج و گلهاي شمعداني و ياس سرشار بود، ذهنم را بطوري گنگ و مبهم ميانباشتند تا روزي بتوانم اين طبيعت زيبا و محقر را بطور انتزاعي در آثارم نقش بزنم“ و همين عشق به زيبائي شايد سهولت دوست داشتن و دلبستن به هر عنصر و پديده زيبا را تا حد شيفتگي و تا آخر عمر در عاليوندي زنده نگاه داشت و انگيزه خلق بسياري از تابلوهاي او گرديد. پس از دو سال خانواده دوباره عازم ممسني ميگردد.” براي اولين بارسوارمركب ماشين ميشدم. طبيعت بين راه بطور اسرارآميزي برايم جلوه گري ميکرد. در انتهاي جاده ماشينرو، شبحي از دور در انتظارمان بود، جلو که آمد، ديدم پدر است. سوار بر اسب وعدهاي همراهش. بر اسب و قاطر نشستيم و روز بعد در دهي كوچك و مرده، در قلعهاي منزل كرديم كه در چهارگوشهاش چهار برج بود. خاطره رودي كه ازكنار قلعه ميگذشت، گربههاي سمج و مزاحم اما نگون بختي كه در کيسههاي سربسته به رودخانه پرتاب ميشدند، مصيبتهاي خانوادگي، خاطره مادر مهربان و اخلاق تند و خشن پدر که به علت شوکهاي مادي و روحي از حال طبيعي خارج بود، خاطراتي كه مرابه سرگيجه ميکشاند، بر خود ميپيچاند و مي شوراند، احساس اختلاف ميان خود و همسالان، همه و همه اينها سنگ بناي شخصيت و خاطرات شورانگيز و پرهيجان و ماجراهاي بعدي زندگيام شدند كه تماما در شيفتگي من به طبيعت و شرايط زندگيام اثر گذاشتهاند. در نزديکي ده، كوه معروفي بنام قلعه سپيد بود که اهالي معتقد بودند اسفنديار روئين تن زنده و در اين كوه زندگي ميكند. اين باور مردمي چنان تأثيري بر من گذاشته بود كه هر روز ساعتها براي ديدار اسفنديار به كوه ميزدم و ساعتها منتظر ديدارش ميماندم. چشمهاي نيز بنام سراب بهرام با نقش برجسته بهرام گور در همين ده بود كه اهالي ميگفتند، بهرام گور با اسب خود به دنبال شكار در همين چشمه فرورفته و ناپديدشده است.“ و اينجاست شايد كه جا پاي افسانهاي اسطورههاي نام آور و گمنام را که در هزار توي ذهن خلاق عاليوندي دوباره جان گرفته، با پديدههاي نادر و آفريده هاي طبيعت درهم آميخته و بي همتا و شگفت آسا بر پردهها و بوم ها جاري شدهاند را بايد رد گرفت و مبهوت و شيفته تماشا کرد.”در ده مدرسه نبود، برادر بزرگتر در كازرون به مدرسه ميرفت و من نزد آقاميرزايي در مکتبخانه درس ميخواندم اما تابستان ها هم كه به ييلاق ميرفتيم آقاميرزا دست ازسرمان برنميداشت. بعدا در ده مدرسهاي تأسيس شد و به مدرسه رفتم. آنجا نقشه جغرافي ميکشيدم و به ديوار کلاس يا دفتر مدرسه نصب ميکردند و شهرتي به هم زدم و اين جاهطلبيام را تا حدي ارضا ميکرد. بعد از شش سال دبستان، دبيرستان را در شيراز شروع كردم. ضمنا براي امرار معاش از روي نقاشيهاي ديگران كپي ميکردم، براي تأتر دكور ميزدم و پلاکارد سينما ميساختم اما در هيچ كدام موفقيتي نداشتم.“ عاليوندي در همين دوران با حزب توده و اهداف تبليغاتي آن آشنا ميشود و به گفته خودش از آنجا كه ظلم خوانين، جنگهاي قبيلهاي و آشفتگي روحي پدر و فقر خانواده را پس از تقسيم اراضي به چشم ديده و روي پوست لمس كرده، آرمان عدالتخواهي و عدالتجويي را در چارچوب حزب يادشده ميبايد و مجذوب آن ميگردد. ابتدا عضوسازمان جوانان حزب و سپس بهعنوان مسئول درجهداران هوادار درشيراز گزيده ميشود. انواع فعاليتهاي حزبي و تظاهرات، ساختن پلاكاردها براي انواع همين تظاهرات، دستگيري، سالهاي پرماجراي زندان، خاطرات آشنايي با سران و مسئولان حزب درشيراز و خيانت آنان، از بهرام عاليوندي گنجينهاي گرانبها از تجربه ها و تاريخچه اي سرشار از اوج و فرود، بيم و اميد، نبرد و مقاومت و آزادگي و عطوفت ساخت كه بر پايه آنها بيپيرايه، عاشقانه و شجاعانه زيست و بي هيچ ادعا و چشمداشت، فروتنانه و معصوم پر كشيد. كودتاي بيست وهشتم مرداد و خيانت اکثر سران حزب توده تا مرز خودفروشي سياسي و همدستي آنان با فاشيسم مذهبي پس از سقوط شاه و ادامه آن، اگرچه براي عاليوندي كه از نوجواني سر بهپاي خداي آزادي نهاده بود، هميشه باعث رنج و درد و نفرتي عميق نسبت به خودفروختگان به شاه و شيخ بود اما ضمنا انگيزه مقاومتي مقدس و شورانگيز نيز گرديد كه تا شصت سال پس از آن و تا واپسين روز حيات بهاي گزاف آنرا همچنان خودخواسته بادل و جان و با گفتن “ نه ” به «ديكتاتوري چكمه و نعلين» و«نام ننگ و نواله ناچيز» پرداخت.“ شرمم ميآيد از آن دوران بخصوص از سالهاي اسارت و حتي روزهاي زندان انفرادي حرفي بزنم، در مقابل اينهمه جنايت و شكنجه و كشتاري كه رژيم وحشي كنوني بر سر مردم ايران ميآورد.” پس از کودتاي بيست وهشتم مرداد با کمک برادر بزرگتر از شيرازبه تهران گريخت، در جنوب تهران در خانهاي محقر مخفي گرديد و براي كسب ناگزير روزي ناچيز، به انواع كارهاي سخت و پست تن داد. صدها بار براي من و به هر كه رسيد اگر فرصتي دست ميداد با وجود گذشت سالهاي دور و دراز از آن باز با هزار اندوه و آه تعريف ميکرد که: «گروهان زرهي با تانک و زره پوش بر سرتاسر شيراز مسلط بود و درجهداران همه از هواداران عضوگيري شده حزب بودند و مرتب ميپرسيدند چه كنيم، تانك هارا روبه كي و کدام سمت بگردانيم و شليک كنيم؟ ايل قشقايي هم پيغام فرستاده و براي كمك و همکاري اعلام آمادگي كرده بود كه عازم شهر شوند اما... شهر قرق اوباش و اراذل شده بود كه جولان ميدادند و ما مبهوت و بلاتکليف، سرخورده از قطع رابطه مسئولان كه نميدانستيم چرا بيهيچ عکسالعملي دست گذاشته اند روي دست و هيچ دستوري نميدهند و بي خبر از اينكه آقايان واداده و بهفرمان ارباب شمالي بدون كمترين مقاومتي به همه پشت كرده و شهر را دردست اوباش و اراذل رها کرده اند تا كودتاچيان بعدا و بتدريج همه آنهايي را که نگفتند (جاودان شهريارا) يكجا به مسلخ ببرند». خيانت بزرگ به ميهن و آرمان نسلي كه آرزوي آزادي و عدالت داشت، آوارگي، فقروعدم امكان تحصيل ونقاشي، به جسم وروح حساس وهنرمندانه عاليوندي صدمه هاي جدي جبران ناپذير وارد ميسازد و او را تا آستانه مرگ و جنون ميكشاند تا سرانجام پس از چندين سال با حمايت برادر بزرگ كه كارمند عاليرتبه دولت است و ياري انساني شريف كه به استعداد فراوان او در نقاشي پي برده، بعنوان هنرجوي اين رشته در هنرستان نقاشي پسران پذيرفته ميشود ـ جايي كه خود بعدا در آنجا و نيز هنرستان نقاشي دختران هنر آموز نقاشي گرديد ـ ”با ده سال اختلاف سني با همكلاس هايم اما اميد به راهي كه دوست داشتم و درجانم رسوخ كرده بود و با پشتكار بسيار سعي در پروراندن استعداد نيمه جان خود نمودم. درهنرستان، آل احمد هم دبير ادبيات مان بود و هم مربي و راهنماي خوبي براي من و تا آخرين روزهاي زندگي نيز پيشرفت هايم را زيرنظر داشت. در28 سالگي ديپلم گرفتم، بعنوان شاگرد ممتاز شناخته شدم و بورس چهارسال تحصيل در فرانسه به من تعلق گرفت اما سازمان امنيت اجازه خروج ازايران به من نداد و باز جلال بود كه اينبار نيز به ياريم آمد و اينكه: «در اروپا كه آمپول هنر تزريق نميكنند. همين جابمان و خود را بساز.» سال 1336 عاليوندي بصورت روزمزد به استخدام كارگاه كاشي سازي فرهنگ وهنر درآمده و تا سالهاي طولاني به علت عدم همكاري با ساواك هم ممنوع الخروج وهم از استخدام رسمي او ممانعت ميشد. جالب اما اينكه بدنبال كسب شهرت هنري كه عاليوندي بتدريج و بعلت آغاز سبك ويژه كارش به آن دست يافته و نام او در زمره نقاشان مدرن ايران بسيار بر زبان اهل اين هنربود، هربار كه درنمايشگاه هاي جمعي اثري از او نيز به معرض تماشا گذاشته ميشد اگر فرح نيز براي افتتاح يا ديدار از اين نمايشگاهها شركت داشت، ساواك از حضور عاليوندي در نمايشگاه و در كنار تابلوهايش ممانعت ميكرد اما روز بعد روزنامه هاي تهران عكس فرح را در كنار تابلويي از او به چاپ ميرساندند. عاليوندي مدتي حدود سه سال ازروي اشياء باستاني ايران كپي برداري ميكند تا به گفته خودش با رموز نور و سايه روشن رشته هاي هنر قديم ايران بيشتر آشنا شود. بعدها نيز بعنوان هنرآموزنقاشي درهنرستانهاي نقاشي دختران و پسران تهران، تعيلم شاگردان خود را براي آشنايي و طراحي از روي همين آثار تاريخي درموزه ايران باستان را بعهده ميگيرد. عاليوندي در سراسر زندگي هنري خود، زنده ياد خانم شكوه رياضي را بعنوان يگانه استاد برجسته خود در زمينه آموزش طراحي ونقاشي مدرن با متد آكادمي بوزار پاريس كه تحصيل كرده آنجابود، فروتنانه قدرشناخت و ارج نهاد.” بنا برآنچه ديگران درباره آثارم نوشته اند، نميدانم چقدر متاثر از روش خاصي هستم اما اگر اثرسبك كوبيسم در كارهايم مشهود است شايد كار روي كاشيهاي معرق وتقسيم بندي ناگزير آنها اين توهم را ايجاد كرده است.“ طي حدود26 سال خدمت در وزارت فرهنگ و هنر، هزاران طرح عاليوندي در كارگاههاي ميناسازي، گليم بافي، كاشيكاري، منبت سازي، خاتم كاري، نقره سازي، معرق كاري و... توسط استادكاران رشته هاي فوق به اجرا در آمده و در موزه فرهنگ وهنرجمع آوري يابه سران كشورها هديه گرديد.
عاليوندي از مهر ماه سال 1360 تا پاييز 1363 كه از ايران خارج گرديد و در سخت ترين شرايط پليسي و امنيتي آن دوران، خانه و زندگي و همه امكانات مادي و معنوي خود را با ريسك پذيري بسيار در اختيار مجاهدان قرار داد و حتي با جابجايي مدارك و اسناد سازمان، خطرات فراوان به جان خريد. طي تهاجم پاسداران به يكي از پايگاههاي مسئولان و فرماندهان مجاهدين در شمال تهران، 3 تا 4 تابلوي نقاشي كه عاليوندي براي تزئين و عادي سازي پايگاه به آنان اهدا كرده بود نيز طي مصادره اموال پايگاه، به دست پاسداران افتاد و موضوع مورد سوء ظن و پيگيري قرار گرفت اما او با هوشياري ذهني و سياسي و ضمن اظهار بي اطلاعي از خريدار تابلو توانست از مهلكه جان بدر برد. پس ازخروج عاليوندي از ايران و سپس حمايت علني او ازمقاومت ايران ضمن اهداي تابلوي عظيم شهادت مجاهد خلق فرهاد پاكزاد به مسئول شورا، اكثر تابلوهاي نقاشي عاليوندي ازموزه ها، موسسات دولتي و گالري ها جمع آوري و ممنوع النمايش شده و حتي از ذكر نام او نيز در كتابهايي كه درباره پيشكسوتان نقاشي مدرن ايران چاپ گرديد، ممانعت بعمل آمد. با اينهمه اما از همان ابتداي اقامت عاليوندي در خارج از كشور و طي سالهاي طولاني، بخصوص چندسال اخير كه رژيم پس از بارها تلاش و ”دانه پاشي “ براي جذب او نااميد شده، براي سوء استفاده از نام و شهرت هنري او، بعضي آثارنقاشي وي را درچندين نمايشگاه گروهي به معرض تماشا گذاشته و ضمن نقد هنري تكنيك و سبك كار وي، به چاپ عكس رنگي يكي از تابلوهاي بزرگ او در نشريات ويژه خارج از كشور اقدام نمود. خدمات ارزنده عاليوندي را به فرهنگ وهنر ايران و عمدتاٌ نقش برجسته او را در نقاشي مدرن، نه فقط درخلق هزاران اثر ارزنده و تكنيك و سبك ويژه آثار او بلكه در حضور نسلي از نقاشان و مجسمه سازان معاصرايران نيز بايد دانست كه ازجمله شاگردان او درهنرستان هاي نقاشي پسران و دختران يا هنرستان كمال الملك بوده و يا بعنوان شاگرد خصوصي و با سرپرستي مادي، معنوي وآموخته درمكتب هنري او، امروزه در زمره معروف ترين نقاشان و مجسمه سازان ايراني در داخل و خارج ازكشور، ازشهرت و موفقيت بسيار برخوردارند.
عاليوندي در سال 1372 به عضويت شوراي ملي مقاومت ايران در آمد و طي تقريبا دو دهه، دلخواسته از تمام توان ناچيز جسمي، غناي فرهنگي و توانايي بيكران هنري خويش در اين راه مايه گذاشت تا آرمان آزادي و رهايي مردم و ميهن با حضور مجاهدين ـ در فراز اين گنجينه ديرپا و ناميراي ميهني ـ و بخصوص انسجام چشمگير تشكيلاتي آنان ـ كه به ضرورت آن سخت مؤمن و معتقد بود ـ، بي هيچ شكستي ديگر و هر چه زودتر محقق گردد. به اين گونه گمان ميكنم شايسته شأن و جايگاه ويژه هنرعاليوندي و شايد همان اندازه ضروريست كه همپاي خلاقيت و نبوغ هنري، تنوع و تعداد و سبك ويژه كار، چهره ديگر اين ”لُركوچك اندام بزرگ “ را نيز در آينه دوران مقاومت و نبرد بي وقفه او به دقت نگاه كرده و آنرا خوب شناخت كه چگونه طي هفتاد سال باجسم دردمند وروح عصياني اما بي لحظه اي ترديد و لغزش، بي عدالتي و تسليم را به چالش و فرودست كشيد و با گزينش تنهايي غربت، دل بركندن ناگزير از فرزند و پشت كردن به هرآسايش و آرامش، همه نام و نوا وشورهنري را گزيده وبي هيچ چشمداشت فديه خاكپاي خداي آزادي كرد تا نه تنها بعنوان نقاش بزرگ و نام آورايران بلكه با صلابت ايستادگي در برابر ظلم، نا برابري و ستم نيز آموزگاري نمونه براي هنرمندان و بويژه نقاشان معاصرايران باشد و شئون آزادگي انسان و حرمت زيستن را نيز پا بپاي رمز و راز هنر به آنان بياموزد.
تاريخ جاري ايران كه همه واقعه ها و خاطره ها، حتي يادمانهاي هنري را نيز مشتاقانه در سينه سرشار از شادي و اندوه خود نقش زده، بي شك پس از فاجعه آوار سي ساله دستاربرسران، ازميان نسل نقاشان معاصر و سرآمد، اسم و آوازه آنكس راكه سرسنگين پشت كرده به فاشيسم ديني و با سهم دليرانه پايمردي برسرنيل به آرمان آزادي، از نبوغ وخلاقيت هنري نيزمشتاقانه مايه گذاشت را در سر فصل كتاب تاريخ هنرنقاشي ايران با طرحي درهم پيچيده و شگفت و رنگهاي چشم نوازجادويي ـ مثل آثارش ـ نقش خواهد زد و حاشيه آنرا فقط باسه لغت، همانگونه كه ” نقش پردازبزرگ ايران “ دلش ميخواست، تزئين خواهد كرد و نوشت: ”بهرام عاليوندي، نقاش“ و نه چيزي ديگر با اين باور كه ” البرز “شاعر اشرفي پراحساس نيز عاليوندي را آنگونه با سادگي زيبايي و سهولت دوست داشتن آفريده و سروده كه پس از پرواز بلندش هم انگار دستهايش بر بوم در لحظه خلق كردن جاريست و روحش در بي نهايت كهكشان يا عالم خلقت، وقتي همه اينها را در پيچ و تاب قلم مي سرود و نقش ميزد.
حسن روحاني از تيم مذاكره كنند ه هسته اى اين كشور، دفاع كرد
ارسال شده توسط بخش خبر در
واحد خبر شبکه جهانی کلمه :حسن روحاني از تيم مذاكره كننده هسته اى اين كشور، دفاع كرد.
آقای حسن روحانی ، رئیسجمهور ایران در سخنانی در جمع فرمانداران این کشور منتقدان مذاکرات هستهای را متهم کرد که نمیخواهند "کام مردم شیرین شود". او گفت که انتخابات آینده مجلس سالم و رقابتی باشد تا "به نظام تهمت زده نشود."
حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، روز شنبه (۹ خرداد) در سخنرانی در جمع فرمانداران کشور ضمن دفاع از عمکرد دولتش مذاکرهکنندگان هستهای ایران را "در زمره بهترینها" توصیف کرد. او از محمدجواد ظریف، وزیر خارجه به عنوان "سردار دیپلماسی" یاد کرد و حملات اخیر به او را "بیادبانه" خواند.
گفتنی است که هفته گذشته محمدجواد ظریف به هنگام حضور در مجلس مورد حملات لفظی مهدی کوچکزاده، نماینده اصوالگرای مجلس قرار گرفت و از سوی او "خائن" خطاب شد.
خامنه هر چه بيشتر ضعيفتر ميشود وتوان مهار باندهايش كه مانند گرگ خود او را ميدرند ندارد - یک همایش و دو رویکرد
ساعاتی پیش از اظهارات جنتی و در همان همایش، حسن روحانی خواستار خودداری مقامات از جانبداری کاندیداهای انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان شده و پیشنهاد کرده بود که ازصندوقهای پلاستیکی شفاف برای رایگیری استفاده شود تا شائبه پر شدن یک سوم صندوقها پیش از رایگیری ایجاد نشود.
روحانی از جمله گفت: «مبادا در شهرستانها به گوش کسی برسد که دولت، سپاه، ارتش، صدا وسیما، فرماندار و استاندار یا دفتر امام جمعه طرفدار یک کاندیداست.»
او تاکید کرد که هیچ جناحی قابل حذف نیست و ایران شبیه کشورهای شرق دور نیست که به صورت پادگانی اداره شود: «خواب این را ببینید که بخواهند جناحی را حذف کنند چرا که این جناحها ریشههای علمی و تاریخی دارند. ممکن است اسم و تابلوی گروهها عوض شود اما احزاب و جناحها از بین نمیرود.»
سخنان جنتی در نکوهش دخالت دولت و مقامات در امر انتخاباتدر حالی بیان میشود که نظارت استصوابی شورای نگهبان بر صلاحیت کاندیداها و مداخله مستقیم این نهاد در امور سیاسی، همواره مورد انتقاد بوده است. این شورا، به موازات رد فلهای صلاحیت نامزدها، در انتخابات ریاست جمهوری دور دهم آشکارا جانب محمود احمدینژاد را گرفت.
روحانی در سخنان خود عملکرد مذاکره كنندگان هستهای ایران را ستوده و جواد ظریف را "سردار دیپلماسی" خوانده بود. جنتی اما خطاب به فرمانداران سراسر کشور گفت که هدف موضوع هستهای، براندازی و تسلیم مقامات جمهوری اسلامی است: «امروز مسئله بازرسی از مراکز نظامی را مطرح میکنند و میخواهند قدرت نظامی ما را ببینند که آیا به اسرائیل میرسد یا نه.»
دبیر شورای نگهبان در مخالفت با توافق هستهای، خواستار ایستادگی در برابر غرب شد وپرسید: «آیا فکر میکنید بعد از برداشتن تحریمها میگذارند ما بر سر کار خود باشیم؟ آنها بعدا به نام حقوق بشر هر بلایی که بخواهند سر ما در میآورند.»
جهان آرا همراه با چند فرمانده بالا ارتش وسپاه كه همسوي باند مافيايي ولايت فقيه خميني نبودند
بعد از اين تروها وحذف فيزيكي چند تن صيادشيرازي با محسن رضائي با هم به قدرت رسيده وپاي سپاه را در همه امور باز كردند
گزارش زير را بخوانيد وابهامات سقوط كه چيزي جز ترور وحذف فيزيكي نبود را خواهيد دير اگر چه نگفتند معلوم است چرا نگفتند
هفتم مهرماه سال ۶۰ هواپیمایی در حوالی تهران سقوط کرد و سرلشگر فلاحی، سرتیپ نامجو، سرتیپ فکوری، یوسف کلاهدوز و محمدعلی جهان آرا به شهادت رسیدند. کمک خلبان این پرواز تمام جزئیات حادثه را شرح داده است.
با اين حذف فيزيكي
راه هر گونه كودتاي احتمالي را بستند ونيروهاي انقلابي ارتش را با وحدت صياد شيرازي ومحسن رضائي دستگير واخراج كردند نقش خامنه اي در اين رابطه غير قابل چشم پوشي است
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، سی و سه سال پیش در 7 مهر سال 1360 پنج تن از فرماندهان رده بالای ارتش و سپاه که جهت تقدیم گزارش عملیات ثامن الائمه به امام خمینی (ره) عازم تهران بودند در نزدیکی های تهران با سقوط هواپیمای سی 130 به شهادت می رسند. این هواپیما با 40 نفر سرنشین و 27 مجروح و پیکر 32 تن از شهدای عملیات ثامن الائمه از فرودگاه اهواز به مقصد تهران به پرواز در آمده بود، اما در 30 کیلومتری فرودگاه مهرآباد در جنوب غربی کهریزک دچار سانحه شد و آتش گرفت.
در نتیجه این سانحه 49 نفر از سرنشینان هواپیما از جمله؛ پنج فرمانده ارشد جنگ به نام های سرلشکر ولی الله فلاحی، جانشین ستاد مشترک ارتش، سرتیپ موسی نامجو، نماینده امام در شورای عالی دفاع و فرمانده دانشکده افسری، سرتیپ جواد فکوری، فرمانده نیروی هوایی و مشاور در ستاد مشترک ارتش، یوسف کلاهدوز، قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محمدعلی جهان آرا، فرمانده سپاه خرمشهر جان باختند.
روزنامه های جمهوری اسلامی و اطلاعات دو روز بعد فهرستی از شهدای احتمالی حادثه سقوط سی- 130 منتشر کردند که در هر دوی آنها نامی از شهید محمد جهانآرا نبود. رادیو و تلویزیون نیز همچون مطبوعات که آن زمان بیشتر اخبارشان متاثر از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بود، اشارهای به نام فرمانده شهید سپاه خرمشهر نکرد.
این سکوت خبری ادامه داشت تا این که سپاه در اطلاعیه مراسم چهلمین روز شهادت سرنشینان سی 130 در مدرسه فیضیه قم، در کنار نام 4 فرمانده شهید ارتش و سپاه، به نام شهید محمد جهانآرا نیز اشاره کرد. در این اطلاعیه روز 18 آبان ماه منتشر شد، آمده بود: «به مناسبت چهلمین روز شهادت سرداران شهید برادران ارتشی فلاحی، نامجو، فکوری و برادران پاسدار کلاهدوز، جهانآرا و دیگر شهدای سانحه هوایی مجلس بزرگداشتی در شهر خون و قیام در مدرسه فیضیه قم از ساعت 14:30 تا 16:30 امروز (دوشنبه) برپاست به پاس احترام به خون این شهیدان عزیز و تاکید بر ادامه راهشان تا پیروزی نهایی اسلام بر کفر و همگام با روحانیت متعهد و بیدارمان در این مجلس شرکت میکنیم».
هرچند ابهامها درباره دلایل سقوط هواپیمای سی-130 ارتش پابرجاست و روایتهای گوناگونی از واقعه بیان شده است
هشدار روشنفکران لبنان از خطر فزاینده حزب الله و داعش بر این کشور
روشنفکران لبنانی در يک بیانیه مشترک نسبت به وقوع کشورشان در محاصره دو گروه «آتش افروز» و «جنگ طلب» داعش و حزب الله شدیدا هشدار دادند.
در بیانیه روشنفکران لبنان آمده است: «لبنان که در حال حاضر با خطر خارجی داعش و خطر داخلی سلاح حزب الله تهدید می شود، هنوز از نابسامانی های جنگ داخلی دهه های گذشته رنج می برد. داعش با نفوذ و تسلط بر بخش بزرگی از سرزمین های عراق و سوریه هم مرز لبنان است به عنوان خطر خارجی برای لبنان تلقی می شود. کما اینکه حزب الله گروهی که خارج از چارچوب قانون و دولت به بهانه مقاومت در برابر اسرائیل خود را تا دندان مسلح کرده از داخل این کشور را تهدید می کند بنابرین هر دو این گروه خطری بالقوه علیه ثبات و امنیت لبنان به شمار می روند».
در بیانیه مشترک روشنفکران لبنان آمده است:« مواضع حزب الله لبنان در هفته های گذشته به طور فزاینده ای تغییر یافته است به طوری که این حزب اکنون با مخالفان خود در داخل که از قشرهای مختلف سیاسی، روزنامه نگاران و روشنفکران آزاد اندیش و حتی روحانیون برجسته شیعه که با خط مشی حسن نصرالله مخالفند، با زبان تهدید سخن می گوید».
به گفته آنها حزب الله لبنان به دست داشتن در اقدامات تروریستی متعددی از جمله عملیات ترور رفیق الحریری نخست وزیر لبنان که با همکاری و هدایت رژیم سوریه انجام گرفت یکی از اقدامات این حزب است. اکنون حسن نصرالله علنا مخالفان خود را به جاسوسی برای سفارت آمریکا متهم می کند.
موضعگیری های جدید حسن نصرالله که در سخنرانی اخیر خود مشخص شد باعث شد تعدادی زیادی از روشنفکران، نویسندگان و روزنامه نگاران لبنانی زنگ خطر را به صدای درآورند و بیانیه مشترکی علیه این حزب صادر کنند.
دبیر کل حزب الله لبنان در سخنرانی اخیر خود که با شکست های پی در پی شبه نظامیان حزب در جبهه های نبرد علیه مخالفان سوری و همچنین شکست همپیمان او ایران در سیاست های توسعه طلبی اش در یمن همزمان بود، با خشم لبنانی ها را به دو دسته تقسیم کرد، اول آنهایی که سیاست های فرقه گرایانه حسن نصرالله و دخالت او در جنگ سوریه را تایید می کنند، آنها از نظر نصرالله لبنانی ها شریف و مجاهد هستند. اما دسته دوم آنهایی که با خط مشی او مخالفند نصرالله آنها را به خیانت ومزدوری متهم کرد .اتهامی که بیش از نیمی از مردم لبنان را شامل می شود به همین دلیل شمار زیادی از امضا کنندگان این بیانیه، اتهامات نصرالله را محکوم کرده و نسبت به خطر فزاینده این حزب برای امنیت و ثبات لبنان هشدار دادند.
روشنفکران لبنانی ضمن مقایسه عملکرد داعش و حزب الله در سرکوب مخالفان خود گفته اند که داعش در مناطق تحت کنترل خود، مخالفانش را سرکوب و به قتل می رساند و حسن نصرالله تلاش می کند که روشنفکران، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی لبنانی که با دیدگاه های او مخالفانند تهدید و یا سرکوب کند.
روشنفکران لبنان در پایان بیانیه خود ضمن متهم کردن حکومت این کشور به سهل انگاری در برابر مسئولیت هایش از جمله حمایت شهروندان و سپردن این نقش دولتی به حزب الله، از همه ارگان ها و نهادها مدنی کشور خواستند تا نسبت به خطری که ارزش های اساسی جمهوریت دولت لبنان را تهدید می کنند، آگاه باشند.
امضا کنندگان همچنین با اعلام همبستگی با تمام کسانی که مورد اهانت لفظی دبیر کل حزب الله قرار گرفته اند، این تهمت ها را نابجا، ظالمانه و بی مورد قلمداد کردند.